ماهیت مرگ
این وبلاگ به بررسی معاد و مطالب مرتبط به آن میپردازد

محتوای مطالب را چگونه ارزیابی میکنید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 40
کل نظرات : 4

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 51

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 8
باردید دیروز : 14
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 27
بازدید سال : 52
بازدید کلی : 10863

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معاد و آدرس maad66.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمد محبی
تاریخ : شنبه 10 خرداد 1394
نظرات

مرگ چيست ؟ آيا مرگ نيستی و نابودی و فنا و انهدام است يا تحول و تطور و انتقال از جايی به جايی و از جهانی به جهانی ؟ اين پرسشی است كه همواره برای بشر مطرح بوده و هست و هر كس مايل‏ است پاسخ آن را مستقيما بيابد و يا به پاسخی كه داده شده ايمان و اعتقاد  پيدا كند . ما مسلمانان به حكم اينكه به قرآن كريم ايمان و اعتقاد داريم‏  پاسخ اين پرسش را از قرآن كريم می‏گيريم و به آنچه در اين زمينه گفته‏ است ايمان و اعتقاد داريم. قرآن كريم پاسخ ويژه‏ای با تعبير خاصی درباره ماهيت مرگ دارد ، قرآن‏ 
در اين مورد كلمه " توفی " را به كار برده و مرگ را توفی خوانده است‏. توفی و استيفاء هر دو از يك ماده‏اند ( وفاء ). هرگاه كسی چيزی را به‏ كمال و تمام و بدون كم و كسر دريافت كند و به اصطلاح آن را استيفاء نمايد ، در زبان عربی كلمه توفی را به كار می‏برند . " توفيت المال " يعنی تمام مال را بدون كم و كسر دريافت كردم. در چهارده آيه از آيات قرآن كريم اين تعبير در مورد مرگ آمده است . از همه آنها چنين استنباط می‏شود كه مرگ از نظر قرآن تحويل گرفتن است، يعنی انسان در حين مرگ ، به تمام شخصيت و واقعيتش در تحويل ماموران‏ الهی قرار می‏گيرد و آنان انسان را دريافت می‏كنند . از اين تعبير قرآن‏ مطالب زير استنباط می‏شود : 

الف . مرگ نيستی و نابودی و فنا نيست ، انتقال از عالمی به عالم‏ ديگر و از نشئه‏ای به نشئه ديگر است و حيات انسان به گونه‏ای ديگر ادامه‏ می‏يابد . 
ب . آنچه شخصيت واقعی انسان را تشكيل می‏دهد و " من " واقعی او محسوب می‏شود ، بدن و جهازات بدنی و هر چه از توابع بدن به شمار می‏رود نيست ، زيرا بدن و جهازات بدنی و توابع آنها به جايی تحويل نمی‏شوند و در همين جهان تدريجا منهدم می‏گردند . آن چيزی كه شخصيت واقعی ما را تشكيل می‏دهد و " من " واقعی ما محسوب می‏شود ، همان است كه در قرآن از 
آن به " نفس " و احيانا به روح تعبير شده است . . . 
ج . روح يا نفس انسان كه ملاك شخصيت واقعی انسان است و جاودانگی‏ انسان به واسطه جاودانگی اوست از نظر مقام و مرتبه وجودی در افقی مافوق‏ ماده و ماديات قرار گرفته است . روح يا نفس ، هر چند محصول تكامل‏ جوهری طبيعت است ، اما طبيعت در اثر تكامل جوهری كه تبديل به روح يا نفس می‏شود ، افق وجودی‏اش و مرتبه و مقام واقعی‏اش عوض می‏شود و در سطح‏ بالاتری قرار می‏گيرد ، يعنی از جنس عالمی ديگر می‏شود كه عالم ماورای طبيعت است . با مرگ ، روح يا نفس به نشئه‏ای كه از سنخ و نشئه روح است منتقل می‏شود و به تعبير ديگر ، هنگام مرگ ، آن حقيقت مافوق مادی بازستانده و تحويل‏ گرفته می‏شود . 
قرآن كريم در برخی آيات ديگر كه درباره خلقت انسان بحث كرده و مربوط به معاد و حيات اخروی نيست ، اين مطلب را گوشزد كرده كه در انسان‏ حقيقتی هست از جنس و سنخ ماورای جنس آب و گل . درباره آدم اول می‏گويد « و نفخت فيه من روحی »(حجر آیه 1 و... ) از روح خود در او دميدم . 
مساله روح و نفس و بقای روح پس از مرگ از امهات معارف اسلامی است‏. نيمی از معارف اصيل غير قابل انكار اسلامی بر اصالت روح و استقلال آن‏ از بدن و بقاء بعدالموت آن استوار است ، همچنانكه انسانيت و ارزشهای‏ واقعی انسانی بر اين حقيقت استوار است و بدون آن ، همه آنها موهوم محض‏ است. تمام آياتی كه صريحا زندگی بلافاصله پس از مرگ را بيان می‏كنند كه‏ نمونه‏ هايی از آنها در اينجا آورده و می‏آوريم دليل است كه قرآن روح را واقعيتی مستقل از بدن و باقی بعد از فنای بدن می‏داند. برخی می‏پندارند كه از نظر قرآن ، روح و نفسی در كار نيست ، انسان با مردن پايان می‏پذيرد ، يعنی پس از مرگ شعور و ادراك و سرور و رنجی در كار نيست تا آنگاه كه قيامت كبری به پا شود و انسان حيات مجدد بيابد . تنها آن وقت است كه انسان بار ديگر خود را و 
جهان را می‏يابد . ولی آياتی كه صريحا حيات بلافاصله پس از مرگ را بيان‏ می‏كند دليل قاطعی است بر رد اين نظريه . 
اين گروه می‏پندارند دليل قائلين به روح ، آيه كريمه " « قل الروح من‏ امر ربی »" (اسرا-85) است و می‏گويند در قرآن مكرر نام روح به ميان آمده در حالی كه مقصود چيز ديگر است ، اين آيه نيز همان معنی را طرح كرده كه در آن آيات طرح شده است . اين گروه نمی‏دانند كه دليل قائلين به روح اين آيه نيست ، در حدود بيست آيه ديگر است . تازه اين آيه به كمك آيات ديگری كه ذكر روح در 
آن آيات آمده كه برخی به صورت مطلق ( روح ) و بعضی به صورتهای مقيد ( روحنا ، روح القدس ، روحی ، روحا من امرنا ، و غيره ) آمده است و از آن‏ جمله در مورد انسان با تعبير " « و نفخت فيه من روحی »" (اسرا-85) آمده‏ است ، نشان دهنده اين است كه از نظر قرآن حقيقتی وجود دارد برتر از ملائكه و برتر از انسان به نام روح . ملائكه و انسانها واقعيت " امری " [ دارند ] يعنی روح خويش را از فيض او به اذن پروردگار دارند . يعنی‏ مجموع آيات روح به ضميمه آيه " « و نفخت فيه من روحی »" كه درباره‏ انسان آمده است نشان می‏دهد كه روح انسان واقعيتی غير مادی دارد (رجوع كنيد به تفسير الميزان متن عربی ، ج / 13 ص 195 ذيل آيه‏ كريمه " قل الروح من امر ربی »" وج / 3 ص 270 - 275 ذيل آيه كريمه‏ " يوم يقوم الروح و الملائكه صفا »" ( نبا / 38 ))

 

منبع: کتاب زندگی جاوید یا حیات اخروی شهید مطهری


تعداد بازدید از این مطلب: 62
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید. ممنون از بازدید شما.لطفا برای بهبود مطالب وبلاگ در نظر سنجی شرکت کنید و نظرات خودرا درباره وبلاگ بفرمایید همچنین به مطالب به تناسب محتوا امتیاز دهید. در ضمن فروم(انجمن تخصصی) وبلاگ هم راه اندازی شده است و می توانید باهمان نام کاربری و رمزی که در وبلاگ ثبت نام کرده اید وارد حساب کاربری خود در ان شوید و ازش بهره ببرید. با تشکر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود